مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

۲۸آبان

توی سربازی گاهی بچه ها رو ماساژ میدادم تا خستگی شون در بره. یکی گفت تو که دست هات بزرگ اند چرا نمیری ماساژور بشی؟

به بابام خاطره اش رو گفتم، حرف حقی زد.

پدرم فرمودند: اونی که توی سربازی دست بزرگ تو رو دید چرا فکر بازِ تو رو ندید؟

چون تو بهش دست بزرگ ات رو نشون دادی اما خودت فکر باز ات رو نشون ندادی. چرا ایده هایی که درباره مسائل مختلف به ذهنت اومده بودند رو نمیگفتی؟

ابوالفضل سجادی
۲۸آبان

الحمدلله رب العالمین 😍 نماز شبم رو کامل خوندم و این رو مدیون خداوندم که دیشب به ذهن همسرم آورد که قدری زودتر ساعت کوک کند تا فرصت نماز شب داشته باشیم. طوری ش زمان بندی ها که وقتی وسط رکت آخر نماز شب بودم، اذان صبح شروع شد.

آسان ترین طریقه خواندن نماز شب: (11 رکعت، زمان گرفتم حدود 10 دقیقه زمان می‌خواهد) 

4 تا دو رکعتی دقیقا مثل اینکه 4 تا نماز صبح بخونی(یعنی میگی دو رکعت نماز نافله شب می‌خوانم برای رضای خدا، الله اکبر و مثل نماز صبح ادامه می‌دهی و بعد از دو رکعت هم سلام می‌دهی و تمام) فقط تفاوت این 4 تا نماز با نماز صبح این است که باید نیت ات ((نماز نافله شب)) باشه.

1 دو رکعتی بازم دقیقا انگار نماز صبح میخونی فقط با این تفاوت که نیت ات باید نماز (شَفْعْ) باشد.

1 یک رکعتی مثل رکعت دوم نماز صبح هم می‌خوانی یعنی بعد از حمد و سوره باید دعای دست(قنوت) بخوانی و بعد از سجده ها هم سلام بدهی و تمام.

 

نماز شب یک نماز مستحبی است و در قنوت ذکر هایی که گفته شده، مثل تعدادی استغفار و یاد کردن مؤمنان و... همگی مستحبات اند و می‌شود انجامشان نداد. من خودم بعد از دو ماه نماز شب خواندن تازه عملا امشب اونم مقداری از مؤمنان رو در نمازم یاد کردم. مستحبات نماز شب رو در کتاب مفاتیح الجنان نوشته است. 

ابوالفضل سجادی
۲۷آبان

بعد از ازدواج تمام تمرکزم روی خونه خریدن بود. اما بابا حرف جالبی زدند.

فرمودند اگر مغازه بخری، ممکن است مغازه برات خانه بیاورد اما اگر خانه برای استفاده بخری، نخواهی توانست به مغازه یا... برسی. همان خانه اگر قرار باشد بخری، بازسازی کنی، مدتی استفاده کنی و بفروشی، آنگونه خوب است.

دیدم حرف جالبی می‌زنند. در بازی هایی مثل جنگ های صلیبی که در نوجوانی بازی می‌کردم هم در ابتدا انبار غذا تاسیس میکردم بعد فورا به سراغ سنگ تراشی و کلا راه های درآمدی میرفتم. بعد خانه تاسیس میکردم.

واقعا بهتر است ابتدا به فکر تاسیس و ارتقای راه های درآمدی بود. 

ابوالفضل سجادی
۱۸مرداد

خب سکسکه کردنش برام خنده داره. دوست دارم. شیرینه. 😅

اونوقت با ناراحتی میگه نخند. 😬 میگه وقتی اعصابم خورده، نخند! 

 

واقعا به این فکر رفتم که اگر قرار بود رفیق باعث لذت و شادی باشه، نباید بهم میگفت نخندم.

 

یا اونموقع میگه بازی نکنیم. چرا؟ چون خسته است. خب رفیق اگر برای بازی کردن باشه، که نباید بگه بازی نکنیم. 😅 منطق هم ندارم. همینه که هس! 😅 😅

 

امروز خودش اومد و توی طراحی یه چیزی بهم کمک کرد. درحالی که حتی ازش نخواسته بودم. فقط صبح، با خودم گفتم من باید بیشتر رابطه ام رو با خدا تقویت کنم و اگر لذت و حال خوب و هرچیزی میخوام، از خود خدا بخوام. و صبح چندبار ذکر روز رو گفته بودم.

 

واقعا از هرچیزی جز خدا باید برید.

باقیه باعث هیچی نیستند، جز اون چیزی که خدا بخواد.

اگر هرکسی اذیت تون میکنه، بدونید قضیه به خدا بر میگرده. رابطه تون رو با خدا درست کنید. اگر لذت و شادی و آرامش و هرچی میخواین، از خدا بخواین. ممکنه بواسطه ی یک اشغال روی زمین آنچنان شادی و سرگرمی و لذت ای از بازی باهاش بهتون برسه که از بازی با رفیق تون اونقدر کیف نکرده باشید تابحال!

 

خلاصه که فقط از خدا بخواهید و حتی به هیچ بنده ی خدا ای امید نبندید. خدا از هر راهی دلش بخواد بهتون اون چیزی که ازش خواسته اید رو میده. 

ابوالفضل سجادی
۲۲خرداد

گوسفند یکسری کارهایی رو میتونه بکنه که شیر نمیتونه و برعکسش هم هست. 

برای مثال، شیر میتواند گوشت بخورد و نمیتواند با ساختار دندان هایش، علف و خار رو بجود و گوسفند می‌تواند خار بخورد و نمی‌تواند گوشت را بجود.

کدام خوشبخت تر اند؟

شما دوست دارید گوسفند باشید یا شیر؟

اگر دوست دارید شیر باشید، شیر سیرک بودن را ترجیح می‌دهید یا شیر بیابان بودن را؟

برای جواب دادن به این سوال، به یک فرضیه نیاز داریم. فرضیه ای که برای ما ارزش را مشخص کند. فرضیه ای که آنرا بپذیریم.

من برای ارزش، یک فرضیه دارم و آن خداست. بنظر من اگر هر موجودی طوری که خداوند خواسته است زندگی کند و شرایط فعلی اش و داشته هایش را بپذیرد، آن جاندار، زندگی اش بسیار ارزشمند و شایسته ی غبطه خوردن است.

هم آن شیر ها و هم آن گوسفند از آنجا که خواست خداوند بر این بوده است که به انسان خدمت کنند، زندگی عالی ای دارند.

همگی در مسیر فطرت و هدف خلقت شان قرار دارند. حتی شیر سیرک!

وظیفه ی حیوانات خدمت به انسان هاست. حال می‌تواند بصورت انجام حرکات نمایشی و کسب رزق برای صاحب سیرک باشد خواه بصورت اینکه با شکار کردن جمعیت حیوانات و چرخه ی حیات را معتدل نگه دارد و...

اما دقت کنید که صاحب سیرک باید بدون هیچ ظلم و آسیب رساندن ای از شیر استفاده کند. در آن صورت با حضور شیر در سیرک مخالفتی ندارم.

و حال انسان، فقیر یا ثروتمند، مادامی که بدنبال شناخت خود، شناخت خدا و رسول خدا و اهتمام داشتن بر انجام دستورات خداوند باشد، بنظر من زندگی باارزشی دارد.

 

حال سوال اینکه دوست دارید شیر باشید یا گوسفند را اینگونه مطرح میکنم

دوست دارید دکتر باشید یا کارگر؟

فقیر باشید یا ثروتمند؟

زن باشید یا مرد؟

 

تمام اینها وقتی جواب صحیحی دارند که داوری و انتخاب شما بر اساس فرضیه صحیحی باشد. لذا قبل از فکر کردن به اینها به فرضیه هایی که باتوجه به آنها چیزی را باارزش یا کم ارزش میدانید توجه کنید

ابوالفضل سجادی
۲۲خرداد

بنظر شما شیر بیشتر شکار میشه یا گوسفند؟

شیر خیلی قوی بنظر میرسد و گوسفند خیلی ضعیف بنظر میرسد. ما می‌گوییم برو قوی شو اگر عزم زندگی داری که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است. حتی وبلاگ نویس هایی درباره ی این قانون طبیعت مطالبی نوشته اند و از آن بعنوان یک قانون طبیعت نام برده اند. درحالی که دقت کنید

شیر شکار میشه، باید در طبیعت و کویر آفریقا شکار کنه

از گوسفند نگهداری میشه، چوپان شده از غذا و تفریح خودش میگذره و سخت زندگی میکنه اما هرطور شده علوفه ی گوسفند رو تامین میکنه.

میشه روی مقایسه ی زندگی حیوانات خیلی صحبت کرد

اما بطور خلاصه، جمله ای از کتاب (درباره معنی زندگی) از ویل دورانت، از مصاحبه ی جان کوپر پویس نقل میکنم

((طبیعت با ضعیف و قوی به یک اندازه مهربان است)) 

ابوالفضل سجادی
۰۲ارديبهشت

محدثه جان

مهمترین و عزیزترین هستی برام

مثل ظرفی بلورین هستی که تمام امید زندگی من به سلامت بودن این ظرف بلورینه.

نمیتونم بگم نگران شکسته شدن این ظرف بلورین نیستم. چون تمام زندگی من و تمام امید من و تمام آرامش و تمام من به تو وابسته است. حاضرم خودم و تمام خودم رو فدا کنم اما ذره ای خَش روی این بلور زیبای من ایجاد نشه.

اما محدثه جانم، نگرانی اگر به عمل صحیح و عاقلانه ای منجر نشود جز زیان سودی ندارد.

دوستت دارم محدثه جونم

محدثه جون، بنظرم بهترین نظر این میتونه باشه که صبر کنم و تو به من نشون بدهی که بلور زیبای من داره به الماسی محکم و زیبا تبدیل میشه.

محدثه جان، عشق من و تمام نیاز و آرامش من، دوستت دارم.

محدثه جونم به الا الله نمی‌رسد کسی که قبل از رسیدن، لا اله نگفته باشد.

تنها نظر من اینه که غافل نشو و رضایت کسی، از رضایت خدا برات مهم تر نباشه. قبل از رفتن نیت کن و بگو برای رضای خدا میرم به تفریح، اونموقع هر چیزی نخواهی خورد، اسراف نخواهی کرد، هر حرفی نخواهی زد و هر رفتاری نخواهی کرد و با دیگران در هر حالتی همراهی نخواهی کرد و ابتدای هر کدام انتهایشان را در نظر خواهی گرفت. اونوقته که خوشحال شدن و شادی تو به میزان آدرنالین خون ات وابسته نخواهد بود بلکه شاد ترین فرد در گروه تو خواهی بود چرا که خوشحالی تو برعهده ی خداست و خداوند خودش میدونه چجوری این دقت و توجه ات رو جبران کنه. این رو از لبخند دائمی ات در کل این مسیر خواهی فهمید. دوستت دارم. میدونم که همیشه بهترین راه رو میری. تو الماس زیبای منی

برات لحظاتی شاد و سرشار از رضایت قلبی رو از خداوند درخواست دارم که خوشی تن به شادی بستگی دارد و خوشی روح به رضایت.

دعا کن خدا از جفتمون راضی باشه...

بخدا جونم رو برات میدم و خیلی برام عزیزی

خلاصه ی حرفم هم این بود که باهرکسی به هر مکانی خواستی برو اما هرجا حس کردی خدا داره نافرمانی میشه، محکم و بدون توجه به اینکه ممکنه کسی ناراحت بشه یا چیزی دنیایی رو از دست بدی، ترمز دست ات رو بکش. به قرآن مجید قسم، به قلب پاک پیامبر قسم، به عشق حضرت زهرا سلام الله علیها به عروس زیباش محدثه جان دشتبان قسم که خداوند اگر بالفرض چیزی هم از دست بدهی، فورا و به احسن وجه برایت جبران خواهد کرد.

دوستت دارم و عاشقتم

مراقب خودت باش 😘

 

ابوالفضل سجادی
۲۳شهریور

مازلو، روانشناس مشهور، نیازهای انسان را طبقه بندی و همانند هرم غذایی، هرم نیازهای انسان را معرفی نموده.

مازلو یکی از نیازهای اساسی انسان را بعد از امنیت و آب و غذا، نیاز به احساس تعلق بر شمرد. من، ما همگی به مسجد محله مان احساس تعلق داریم. مسجد خانه دوم ماست. هر روز حداقل دو مرتبه به مسجد میرویم و با اهالی مسجد که همانند خانواده ما هستند دیدار می‌کنیم.

خوب ترین ویژگی مسجد این است که خانه خداست. خداست که به ما توان جسمی و روحی می‌دهد و هر روز سه مرتبه ما را با صدای اذان به مسجد دعوت می‌کند.

مسجد محله ما یک زمانی بسیار خلوت بود. البته روزهایی که نذر بود و غذا می‌دادند شلوغ می‌شد. اما در حالت کلی 4 یا 5 نفر از بزرگان به مسجد می‌آمدند.

زمانه گذشت تا شرایط کم کم به نحوی شد که جوانان و نوجوانان به مسجد می‌آمدند. خیلی خوش می‌گذشت. هر شب به عشق دورهمی مان با افرادی که مانند خانواده ما بودند در محلی که مانند خانه مان بود به مسجد می‌رفتیم.

تا آنکه نمیدانم چه شد. چه اتفاقی برای خانه ی خدا افتاد؟!

خانه خدا صاحبی پیدا کرد که تابحال او را ندیده بودم.

ابوالفضل سجادی
۰۸شهریور

عید غدیر شد و باید خمس پولم رو میدادم اما یک سری سهام پیدا کرده بودم که همگی قفل صف خرید بودن و حیفم میومد بفروشم شون و خمسم رو بپردازم.

از طرفی هم خمس، مال یکی دیگه است و باید زود بپردازی! مثل امانت ای که خدا به تو داده و باید به صاحبش برسونی.

بهرحال این سهم ها سود میکردند و من با تاخیر چند هفته ای خمس ام رو دادم. به این هوا که سود کردم. اما امروز چندتا معامله کردم و عملا حساب که میکنم، معادل همان سود رو امروز ضرر کردم!

واقعا نباید در این دنیا از سود خوشحال و از زیان ناراحت شد. فقط باید متمرکز باشی که چه امتحانی قراره بدهی و اون رو به خوبی انجام بدهی!

ابوالفضل سجادی
۰۷شهریور

واقعا کسی که اول هدف رو انتخاب کنه، راهش رو پیدا میکنه

اما کسی که اول راهی رو بره، به هیچ جایی نمیرسه، چون به هر جایی برسه، نمیدونه که همون جا رو میخواسته یا جای دیگه ای رو !؟

ابوالفضل سجادی