جزیره ی باهم بودن
خیلی انیمیشن inside out رو دوست دارم
اونجا میگه یکسری از خاطرات پر رنگ در زندگی مون باعث ایجاد یکسری جزیره هایی در ذهن ما میشن که اون جزایر باعث یکسری رفتارها و محرک ها میشن.
حالا فکرشو بکن جزیره ات فرو بریزه
واقعا سخته
مثلا ممکنه یک جزیره داشته باشی به نام باهم بودن. یعنی در یک زمان خاص و شرایط خاص همیشه با یک نفر باهم بودید
حالا وقتی شرایطه پیش بیاد اما باهم نباشید
به خودت میگی پس میشه باهم نبود!
اگه در اون شرایط باهم نباشیم اتفاقی نمیفته انگار!
چیزی که برات مهم بوده. یعنی باهم بودن در اون شرایط، دیگه اهمیت و وجوب اش رو از دست خواهد داد!
دیگه برات حیاتی نیست که وقتی اون شرایط پیش میاد حتما باهم باشید.
حالا اون شرایط میتونه وقت چایی خوردن باشه، میتونه وقتی میری خونه باشه، میشه خیلی چیزا باشه.
این ممکنه شبیه از دست رفتن عقاید باشه. نمیدونم؟!
ولی حس میکنم حس رقیق شده ای از از دست دادن عقاید باشه.
مثلا عقیده داری با نامحرم گپ نزنی، وقتی حرف زدی و دیدی همون لحظه اتفاق خاصی برات نیفتاد اونوقته که اعتقادت سست میشه. با خودت میگی چی میشه اگه با دخترا گپ بزنم؟!
اما بعد از مدتی میبینی وارد یک سبک زندگی ای شدی که شاید عمیقا خودت نخواهی اش.
حالا از بین رفتن این جزایر هم بنظرم همونطوره
باید بررسی کنیم که کدام جزایر رو میخوایم نگه داریم و کدوما رو میخوایم جایگزین کنیم.
بقولی این دنیا اینجوریه که برای بدست آوردن باید از دست بدهی...
اما گاهی از دست دادن ها موجب حسرت بدست آوردن میشه
و گاهی از دست دادن ها موجب شادی بدست آوردن!
باید بررسی کرد و در درست عمل کردن دقت کرد