مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

همسر ، هم چت ( بخش 1 ، همسر )

پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۲۱ ب.ظ

همسر چیست؟

خودم هنوز تجربه اش نکردم و نمیتوانم به درستی و با اطمینان نظری بدهم! اما بر اساس مشاهدات و مطالعاتم قدری راجع به آن حرف خواهم زد

علیرغم اینکه همسر یک واژه است

اما بسیار تعاریف مختلفی دارد!!!!

که ناشی از دید و نگاه هر فرد به معقوله ی ازدواج است. برای مثال گاهی دو همسر به یکدیگر به چشم دو رفیق که قرار است باهم زندگی آرام و خوشی داشته باشند نگاه می کنند. گاهی به هم به چشم اینکه تو وظیفه داری و من وظیفه دارم نگاه می کنند و گاهی به هم به چشم مربی نگاه می کنند (مثلا معیارشان این است که طرف مقابل استاد اخلاق باشد یا در یک رشته ی خاص توانایی مربی گری داشته باشد! ) یا حتی گاهی به این چشم که تو وظیفه داری ! (افراد خودخواه اغلب این دید را دارند).

تقریبا همه ی اینها را دیده ام.

واقعا دوست دارم تحقیقی انجام دهم تا ببینم هر ازدواجی، دید هر کدام چه بوده و این دید اولیه باعث چه چیزهایی شده است؟!

نمیدانم که واقعا کدام یک درست تر است؟!

چرا که اغلب افراد دارای کمبودها، عقده ها، آرزوها و فرهنگ ها و دیدگاه ها و خواسته ها و توانایی های متفاوت با یکدیگر هستند. لذا هر ازدواج با ازدواج دیگر متفاوت است.

اینکه می گویند از ازدواج با شخصی که دارای فلان روحیه است بپرهیزید، به نظر من اغلب اشتباه است. چون شاید روحیه فرد مهر طلب که در خیلی از منابع مطالعه کرده ام که از ازدواج با او بپرهیزید، مناسب ترین گزینه برای فردی با کمبود محبت باشد! حتی شاید بعد از مدتی کمبود های طرفین برطرف بشود و بتوانند پس از مدتی بعنوان دو فرد سالم به زندگی شان ادامه دهند.

چون وقتی بگوییم با یک فرد مهرطلب، قدرت طلب، و انواع مختلف دیگر از روحیات، نباید ازدواج کرد، به نظر می رسد جز تعداد انگشت شماری از افراد حق ازدواج کردن، ندارند.

اتفاقا زیبایی کار در همین است که افراد با نیاز های مختلف هستند و اغلب مکمل هایشان نیز وجود دارند و نیاز های افراد مکمل یکدیگر است.

نحوه ی یافتن همسر نیز بدین صورت است که ... ( اینو انصافا خودم هم هنوز مطمئن نیستم! اگر بلد بودم که یک کاری برای خودم می کردم! اما دوست دارم باتوجه به ازدواج سه تن از دوستانم این را هم بررسی کنم)

شخص اول م.م. این اصلا فوق العاده بود. پسر خوبی بود. اما بیشتر ازدواج او شبیه معجزه بود! حداقل به نظر من.

چیزی که هنوز هم نفهمیدم این بود که چطور جرقه ی ازدواج اش شکل گرفت. اما چیزایی که دیدم این بود که همه خواستند تا این ازدواج به یک ازدواج موفق تبدیل شود!

از دختر خانوم که آقا پسر رو دوست داشت و اینکه ایشون شغل ندارد، درس هایش چندان قوی نیست، پس انداز خاصی ندارد یا هر چیزی که در جلسه ی خواستگاری مطرح می شود، کاری نداشتند و به عقیده ی خودم، شخصیت و طرز رفتار و فکر این رفیق ما که برای خودم هم بسیار دوست داشتنی بود، باعث این ماجرا شد. اما خب هرچی بود من نمیتونم بگویم و قطعا اگر بخواهیم به درستی بدانیم باید از خود ایشان سوال کرد.

از خانواده ی دوست عزیزم که با تکلفی تمام مراسمات خواستاری و عقد را برگزار کردند

تا خانواده ی عروس خانوم که همه جوره هوای داماد رو داشتند، سخت نگرفتند، حتی مدتی آقا داماد رو در خانه ی خودشان ساکن کردند و حتی بسیاری از حمایت ها که مطمئن نیستم این رفیق خوبم، موافق طرحشون هست یا نه. اما خوشحال میشم اگر روزی خودش بیاد و ماجراهاش رو تعریف کنه. مطمئنم خیلی از دختر و پسر ها و خانواده ها باید از این ماجرا الگو بگیرند و بفهمند که دارند اشتباه رفتار می کنند.

رفیق دیگرم ع.ت. ایشون رو ماجرای جرقه ی ازدواج اش رو تا حدی در جریانم! این رفیق ما از اون سر به زیر هاست. اصلا حال می کنی ببینیش. یه پسری که بوی بهشت میده. اصلا یه آدم خوب،مسلمون،با ایمان و عالی. پدرشون پاسدارند و زندگی متوسطی دارند. این رفیق ما چندین سال پشت سر هم دم عید، میرفت به مناطق عملیاتی جنوب برای خادم الشهدا شدن و کمک به کاروان های راهیان نور که یک دختر خانومی مدتی ایشون رو زیر نظر می گیرند و به خانواده شان مطرح می کنند که یا ایشون یا هیچکس! خلاصه بازهم با اینکه پسر عملا صفره صفر بود شروع کردند و رفیقم مدتی در بستنی فروشی در کنار درس هاش کار کرد و مدتیه ازش بی خبرم اما ایشالا که عاقبت هر دو شون عالی و الگو بشه برای همگان. و به دختر خانوم هم میگم که کاملا کاملا کاملا انتخاب عالی ای کردی. نوش جان ات زندگی شیرینی که انتظار ات رو می کشه (نمیگم زندگی آسون یا راحت اما با خاطر جمعی میگم زندگی شیرین!).

 

رفیق های دیگه ای هم داشتم که ازدواج کردند اما تنها نقطه اشتراک شون این بود که هیچکدوم کار نداشتند و پس انداز اولیه هم نداشتند ولی اخلاق خوبی داشتند. نقطه ی اشتراک دیگه ای هم به ذهنم نمیرسه.

اما فواید ازدواج رو هم که باید از متاهل ها پرسید. اما بنظرم همونجور که گفتم هم چت بودن مثل نگاه کردن به یک غذای لذیذ از پشت شیشه است، همسر بودن مثل خوردن اون غذای لذیذه! چون توی رفیق هام هستند که نه کار دارند نه درآمد (داره درس میخونه و نمیتونه کار کنه بصورت جدی و فقط واسطه گری یا کارهای پاره وقت اگر بتونه انجام میده) یا حتی ماه به ماه خانومش رو نمیبینه ( خانومش خونه ی پدر خانوم شون اند و خودش مشغول تحصیل در دانشگاه در یک شهر دیگه است و اصطلاحا فعلا توی عقد اند) اما با این شرایط ناپایدار، بازهم آرامش و ثبات رفتاری شون خیلی بیشتر از دوستان مجردم ه.

البته قطعا با درک و از خودگذشتگی طرفین و خانواده ها این مورد ها در این شرایط اند و الا یکی از دوستانم با دختر خاله اش ازدواج کرد، بعد از مدتی که پسر داشت درس میخوند و کار مناسبی پیدا نکرده بود، دختره که براش کادو های شیک خریده نمی شد یا توقعات اش برآورده نشده بود (قطعا عکس ها و مطالب صفحات مجازی در تحریک این افراد خیلی موثره وقتی که میبینند فلان رفیقشون از همسرش چه هدایایی دریافت کرده) به رفیقم گفته بود (جمله اش رو یادم رفته اما مضمونش این بود ) : تو که نمیتونستی پول در بیاری وخرج کنی، غلط کردی ازدواج کردی. و همونطور که معلومه، رفیقم هم طلاقش داد و بگذریم از خراب شدن رابطه ی دو خانواده، خود پسر هم دیگه اون پسر شاد و خوش اخلاق و سالم قدیم نشد و کلی ناراحتی و خشم درونی داشت...

خلاصه من راجع به این قضیه (همسری) نمیتونم به خوبی بنویسم. اما کاش جوان های متاهل دست به کار شوند و کمک کنند تا مطالب مفید و کاربردی در این زمینه را به گوش جوانان مجرد برسانیم. بعلاوه تجربیات آنها قطعا از کتب روانشناسی ای که بعضا خارجی اند و هیچ سنخیتی با فرهنگ ما و شرایط اجتماعی و اقتصادی مملکت ما ندارند، مفیدتر خواهد بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۰۸
ابوالفضل سجادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">