مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

۲۷آبان

یادمه یکی میگفت برو یک جایی که بهت حقوق ثابت بدهند تا بتونی با خیال راحت وام بگیری و... 

اما به چشم خودم دیدم کارمندی که حقوقش معوقه شده و نتونست قسط هاش رو بده... 

 

ابوالفضل سجادی
۲۵آبان

1. ارزش پیشنهادی

 

خب توی یک برگه خیلی نوشتم که چیا میتونه باشه. اما مهم اینه که ارزش پیشنهادی چیزی باشه مطابق با هویت و شرایط من!

 

مثلا یک زمانی که من شروع کردم و پیج عسل شصت دره رو تاسیس کردم، انگیزه اولم این بود که دستم توی جیب خودم بره و مستقل بشم و به درآمدی برسم و هدف دومم این بود که پدرم مجبور نباشند عسل شون رو چکی یا مدت دار یا به قیمت های خیلی ارزون بفروشند.

 

در اون زمان من به سختی میتونستم بقیه رو متقاعد کنم که محصولم رو بخرند. به یاد دارم که عملا فروشم حضوری بود و خیلی انگشت شمار از پیج مشتری داشتم. اون زمان عسل مون رو توی ظرف نیم کیلویی می‌ریختم و به هرکسی می‌رسیدم میگفتم بیا یک قاشق تست کن! این عسل کندو خودمونه و...

یادمه اون اوایل از بابا عسل میگرفتم و می‌فروختم و بعد پول بابا رو میدادم!

اون موقع کندودار بودم! خب منم همیشه به بابا سعی می‌کردم توی کار شون کمک کنم! 

 

اما الان سربازم. هر روز باید برم سر خدمت. پس دیگه خودمو کندودار نمیدونم. اما کسی هستم که در زمینه عسل و کندوداری دانش مختصری داره و از اون مهمتر کندودارهای مطمینی رو میشناسم! بالاخره 11 ساله بابا کندودار اند و منم کنارش همکاری داشتم باهاشون.

 

پس دیگه ارزش پیشنهادی من این نیست که میتونید حس خرید مستقیم از کندودار رو داشته باشید. 

شما عملا از یک مهندس فوق لیسانس مهندسی عمران که در مترو مشهد سربازه و متاهله و... دارید عسل میخرید که این آدم افرادی رو میشناسه از جمله پدرش که حاضره روی کیفیت محصول اون کندودارها قسم بخوره! بالاخره از نزدیک باهاشون بوده و بهشون اعتماد داره.

 

حالا ارزش پیشنهادی عسل شصت دره چیه؟

 

حس یک خرید مطمئن؟!

یک خرید آنلاین سریع؟ 

 

ببین ویژگی های اصلی ما، اول وسواس من در تهیه محصوله. که باید بتونم محصولی رو با خیال راحت تضمین کنم و الا نمی‌خرم و نمیفروشمش.

بعد اینکه آنلاین و یا تلفنی سفارش میدید و درب منزل تحویل می‌گیرید. 

بعد اینکه تضمینی دارید که اگر محصولی که به دستتون رسید به هر دلیلی نخواستید میتونید برش گردونید! گرچه همکارام بعضیا میگن اگه عسل رو خریدید و دادید آزمایش و تقلبی بود پس می‌گیرند که کلا حرف اشتباهیه چون آزمایشگاه عدد دیاستاز و... رو میگه و اصلا آزمایشی نداریم که بگه عسلی طبیعیه یا نه! اما من میگم اینقدر محصولاتم مطمئن و باکیفیت هستند که اگر یک روزی به هر دلیلی یک نفری محصولم توقعش رو برآورده نکرد بدون هیچ اعتراضی محصول رو پس میگیرم پس با خیال راحت میخرید.

ارزش پیشنهادی هایی هم دارم که خودم متوجه شون نیستم اما مشتری هام بهتر میدونن! که چرا از من خرید می‌کنند. 

 

خلاصه که ارزش پیشنهادی عسل شصت دره در یک عبارت چیه؟ 

ابوالفضل سجادی
۲۱آبان

یک زمانی یکی از سرپرست هام بهم گفت تا چه زمانی سربازی؟ 

حتما زودتر از ترخیص ات بهم خبر بده تا یک نیرو جایگزین ات کنیم تا کارها نمونن. 

اما جالب اینه که هنوز من همونجا سربازم اما اون سرپرستم جابجا شده اند. 

البته حرفم این نیست که، جایی که رفت از جای قبلیش بهتره یا بدتر!؟ حرفم اینه که کسی از فرداش خبر نداره. پس برنامه ریزی هامون، امید به انسان ها بستن، دنبال پارتی بازی بودن، و خیلی از امتحانات الهی که بد پس میدیم، اشتباهات بزرگی هستند که ممکنه یک انسان نا آگاه به شرایط دنیا مرتکب بشه. 

ابوالفضل سجادی
۱۹آبان

من چه کسی هستم؟ 

1. بنده خدا

2. سرباز مهندس 

3. شوهر

4. برادر

5. صاحب سایت 

6. پسر (فرزند) 

7. عضوی از دو خانواده 

8. صاحب یک خودرو

9. صاحب لباس و کفش

10. صاحب موبایل

11..... 

 

چه کسی میخواهم بشوم؟ 

1. صاحب خانه

2. مهندس

3. عسل فروش 

4. صاحب یک پیج قوی @shast_dareh

5. پدر

6...... 

 

هر کدوم اینها مسئولیت هایی بر دوش من می‌گذارند که گاهی اینقدر حجم اونها زیاد میشه که آدم نمیرسه به همشون! 

چاره چیه؟!؟!

ابوالفضل سجادی
۰۱آبان

خیلی انیمیشن inside out رو دوست دارم

اونجا میگه یکسری از خاطرات پر رنگ در زندگی مون باعث ایجاد یکسری جزیره هایی در ذهن ما میشن که اون جزایر باعث یکسری رفتارها و محرک ها میشن. 

حالا فکرشو بکن جزیره ات فرو بریزه 

واقعا سخته

مثلا ممکنه یک جزیره داشته باشی به نام باهم بودن. یعنی در یک زمان خاص و شرایط خاص همیشه با یک نفر باهم بودید 

حالا وقتی شرایطه پیش بیاد اما باهم نباشید

به خودت میگی پس میشه باهم نبود! 

اگه در اون شرایط باهم نباشیم اتفاقی نمیفته انگار! 

چیزی که برات مهم بوده. یعنی باهم بودن در اون شرایط، دیگه اهمیت و وجوب اش رو از دست خواهد داد! 

دیگه برات حیاتی نیست که وقتی اون شرایط پیش میاد حتما باهم باشید. 

حالا اون شرایط میتونه وقت چایی خوردن باشه، میتونه وقتی میری خونه باشه، میشه خیلی چیزا باشه. 

این ممکنه شبیه از دست رفتن عقاید باشه. نمیدونم؟!

ولی حس میکنم حس رقیق شده ای از از دست دادن عقاید باشه. 

مثلا عقیده داری با نامحرم گپ نزنی، وقتی حرف زدی و دیدی همون لحظه اتفاق خاصی برات نیفتاد اونوقته که اعتقادت سست میشه. با خودت میگی چی میشه اگه با دخترا گپ بزنم؟! 

اما بعد از مدتی میبینی وارد یک سبک زندگی ای شدی که شاید عمیقا خودت نخواهی اش. 

حالا از بین رفتن این جزایر هم بنظرم همونطوره

باید بررسی کنیم که کدام جزایر رو میخوایم نگه داریم و کدوما رو میخوایم جایگزین کنیم. 

بقولی این دنیا اینجوریه که برای بدست آوردن باید از دست بدهی... 

اما گاهی از دست دادن ها موجب حسرت بدست آوردن میشه 

و گاهی از دست دادن ها موجب شادی بدست آوردن! 

باید بررسی کرد و در درست عمل کردن دقت کرد 

 

ابوالفضل سجادی
۲۴مهر

مهم نیست مداحی گوش بدی یا سخنرانی یا قرآن! 

اگه بدون مبارزه با هوای نفس باشه

اگه بدون خودسازی باشه

اگه بدون سختی کشیدن باشه

قطعا بعد از مدتی آهنگ های مبتذل و... گوش خواهی داد.

اینو کاملا مطمئنم! 

گوش به حرف هوای نفس بدی، تا نابودت نکنه رهات نمیکنه و دقیقا مثل کودکی که اول میگه بیا بابا بازی کنیم بعد خر ات میکنه و ازت سواری میگیره، هوای نفس هم اول نمیگه خر شو، نمیگه گناه کن و... اول خیلی مودبانه میگه من دلم ذکر اهل بیت علیهم السلام رو میخواد. 

بعد میگه کاش ریتم داشت، کاش صداش قشنگ بود. 

بعد میگه حالا کاش با ریتم بیشتر و صدای قشنگتر، یک چیزی پخش کنی. 

بعد.... 

 

خلاصه که در گام اول، نه بگیم بهش. 

ابوالفضل سجادی
۲۴مهر

اگه یهو بری و درب کندو رو باز کنی و بخوای کام ات رو شیرین کنی، قطعا زنبورعسل هم بیکار نمیمونه و نیش هایی نصیبت میشه که شیرینی عسل یادت بره. 

زنبوردارهای با سابقه که کلا طبیعیه نیش خوردن براشون، اما تازه کارها دود درست می‌کنند. دود باعث میشه زنبور نتونه متمرکز رفتار کنه و یجورایی حالت گیجی پیدا میکنه و نمیتونه راحت به نیش زدن شما فکر و عمل کنه. 

 

اما سوالی که در ذهنم اومده اینه که آیا برای آدم ها هم دودی وجود داره؟!

 

یعنی کاری هست که انجام بدیم تا شر افراد به ما نرسه؟! 

 

مثل اینکه هر از گاهی همکارها رو به خوردنی یا نوشیدنی ای در حد یک دلستر بعد از ناهار مهمان کنی یا...

 

و واقعا بنظرم این بد نیست، از ضعف ما ناشی نمیشه، صرفا یک علمه! علم! علم معاشرت! مثل علم کندوداری! 

ابوالفضل سجادی
۲۴مهر

به چشم خودم دیدم که طرف اومد برای مصاحبه شغلی

بگذریم از اینکه جذب شد یا نه

مهم اون جمله ی مصاحبه گر بود

مصاحبه گر پرسید نقشه شاپ کشیدن رو باهاش آشنایی دارید؟ 

مصاحبه شونده گفت آره. من خودم توی دانشگاه حتی تدریس کردم! 

مصاحبه گر گفت خیلی عالیه اما میدونید که اون چیزی که توی کاره با اون چیزی که توی دانشگاه تدریس میشه خیلی متفاوته(یعنی حتی اگه استاد دانشگاه هم باشی بازم اون چیزی که ما لازم داریم رو نمیدونی)

 

خیلی جالب بود برام

 

واقعا راضی ام که در دوره لیسانس، به نمرات متوسط اکتفا کردم و بجاش همبه بازی ام و زندگیم رسیدم هم تجربه کار در ساخت خانه پزشکان، نقشه برداری صحرایی و کار در یک دفتر نظارت و طراحی پروژه های راهسازی رو کسب کردم. 

 

الان هم مدرک دانشگاهی دارم. چون برای اینکه بتونم وارد موقعیت شغلی ای بشم به مدرک دانشگاهی نیازه. هم یه ذره با مسائل کاری آشنا شدم که البته بازم بنظرم مهم نیست چون هر کاری رو که واردش بشی چالش ها و مطالب مختص خودشو داره و هم به مرور اکثر چیزایی که یاد گرفتی یادت میره. فقط خوبه که یکسری کلیاتی رو بلدی و ادعای کار و سابقه کاری داشتن رو داری. و از همه مهمتر، از زندگیم راضی ام و زندگی ام رو قربانی چیزی نکردم. 

 

هنوز لذت هیت رفتنا و نماز شب خوندن هام با دوستام، با سجاد درویشی توی خوابگاه دانشگاه، استاد حل تمرین شدن، فعالیت های فرهنگی و کارآفرینی، چالش های کاری و عسل فروشی و هزاران چیز مختلف هنوز لذتشون رو به خاطر دارم ❤️ 

 

خداروشکر ❤️ 

ابوالفضل سجادی
۲۱مهر

این جمله خیلی به دلم نشست:

 

بنظر من در این جهان هیچ چیز عجیب تر و شنیدنی تر از حقیقت نیست! 

گرچه کشف حقیقت دشوار است

ولی سعی و تلاشی که انسان برای کشف آن می‌کند، شنیدنی است.

 

بخشی از کتاب زنبورعسل مورچگان موریانه، اثر موریس مترلینگ

 

ابوالفضل سجادی
۳۱شهریور

دیگه فهمیدم چرا نمیشد ماشین بخرم 

چون من در اصل نمیخوام ماشین بخرم 

اونی که ماشین میخواد همسرمه

و پست قبلی رو بخونید نظر من رو می‌فهمید 

از الان دیگه دنبال این خواهم بود همسرم ماشین بخره، هرچی دلش بخواد. من فقط شاکر شرایط فعلی ام خواهم بود 

ابوالفضل سجادی