مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

۰۳خرداد

داشتم فکر میکردم از طرفی چالش های زندگی اند که انسان رو پخته و عاقل میکنند و انسانی که خیلی فهمیده باشه احتمالا چاش های زیادی رو در زندگیش گذرونده.

بعد فکر میکردم چرا در قشر ضعیف و فقیر جامعه که کلی چالش در زندگی دارند با اینکه انسان های فهمیده و عاقل زیادی وجود داره از جمله یک نفری که اخیرا باهاش صحبت کردم که الحمدلله الان زندگیش خیلی بهتر از گذشته اش شده و می گفت کلا در زندگیش از همون ایام سختش تا الان هیچوقت افسرده و غمگین نشده! اما بازهم در قشر ضعیف افراد کم عقل و نامتوجه نسبت به زندگی وجود دارند.

با فکر کردن خداوند این جواب رو به ذهنم آورد که برای مثال تصور کن یک کتاب بزرگ از تست های فیزیک رو به یک بچه بدی و بگی حل کن! خب همه رو غلط حل میکنه و میره جلو!

ابوالفضل سجادی
۲۹ارديبهشت

راهنمای خرید عسل

بنظرم، مصرف عسل سه بخشه

۱. مصرف درمانی

یعنی وقتی خدایی ناکرده مریض شده باشید یا شرایط جوری باشه که حس کنید ممکنه مریض بشید. یا وقتی کسی در نزدیکی تون سرفه و عطسه کنه و میخواین زود بدنتون رو تقویت کنید که ان شاء الله سالم و سلامت باشید 

۲. مصرف روزانه 

که برای تقویت سیستم ایمنی بدن عسل رو مصرف میکنید که پیشنهاد میکنم یک قاشق مربا خوری عسل رو خالی مصرف کنید. البته اگر در صبحانه تون عسل رو مصرف میکنید مثلا کره عسل با شیرعسل میل کنید هم همون عملکرد رو خواهد داشت. 

۳. مصرف متفرقه

مثل شیرین کردن چای و کیک پزی و...

که بعنوان شیرین کننده جایگزین شکر میخواهید استفاده کنید

 

پیشنهاد من برای خرید اینه: (خودم هم به همین نحو در مصارف خودم استفاده میکنم)

برای مصرف درمانی

ابوالفضل سجادی
۱۷ارديبهشت

داشتم راجع به تکنولوژی‌های جدید در زنبورداری سرچ میکردم 

بنظرم رسید مشکل اصلی فعلی مون خیلی پایه ای تره 

مثلا من برای پیشبرد علم، باید برای ساخت کندویی رباتیک با هوش مصنوعی برنامه ریزی کنم. 

اما هیچ کندوداری از اختراع من استقبال نخواهد کرد!

چون دغدغه کندودارها اینه که کندوها دزدیده می‌شوند، بیماری های عجیبی جدیدا در زنبورها پیش اومده که به عقیده من ناشی از تغییرات جوی (بدن زنبور خودشو برای مقابله با سرما آماده میکنه و چربی ذخیره میکنه بعد یهو هوا شدید گرم میشه و از طرفی زنبوردار هم کندوها رو میبره شمال یا جنوب و به یک مکان گرم و همون لایه چربی باعث خفگی زنبور میشه، البته این رو بنا بر نظریه خودم میگم و پشتوانه تحقیقاتی ندارم) و از سموم و آفت کش ها و... است. 

دغدغه زنبوردار اینه که میگن غذای آلوده و فاسد شده ی زنبورعسل وارد کشور شده. 

و... 

که ریشه درمان اون دزدی و اون واردات غذای آلوده زنبور و اون سمپاشی ها، بیشتر به حرص آدم ها بر میگرده!

و بنظر من شاید یک معلم، یک روحانی واقعا دلسوز، دیده و تشویق نشه! اما حرکت بعدی علم بستگی به فعالیت اونها داره و باید اول کار فرهنگی تربیتی کرد و بعد که زیرساخت درست شد، فونداسیون ساختمان جامعه که تقویت شد، بعدش طبقات بعدی رو احداث کرد.

الان اصلا نمیشه به رشد خاصی رسید چون کسی حاضر نیست در بستر فعلی برای تکنولوژی های خاص و جدید هزینه کنه. 

الان بیشتر از مهندس و دانشمند، به معلم و روانشناس و مربی نیازه

ابوالفضل سجادی
۱۷ارديبهشت

یک پسر به یک پسر دیگه فحش داده بود، بعد دعوا و درگیری شده بوده و امروز ظهر مادرهاشون داشتند توی خیابون باهم صحبت می‌کردند. یکی میگفت بچه من از دست بچه تو و دوستش امنیت نداره و بهم گفته میرم مدرسه و میام مامان بیا باهام که اونها اذیت نکنند. باز این یکی میگفت بچه من اهل دعوا نیست و... 

و من داشتم فکر میکردم، چند هزار ساله آدم ها وجود دارند و کلی هم پیشرفت کرده اند! اما هنوز برای دعوای دو تا پسر بچه راه حلی داده نشده! 

حتی همین آدم های دارای چند هزار سال تجربه و پیشینه، وقتی دو تا بچه به هم فحش دادن و دعوا کردند، نمیدونن باید چیکار کنند که این دعوا ها ادامه نداشته باشه... 

بالاتر از اونها، آینه که کشورهای مختلف باهم می جنگند درحالی که مردم شون باهم مشکل ندارند. بنظر من پشت صحنه تمام جنگ ها، دسیسه های کارخانه ها و صنعت های جنگ افزاره.

بنظرم هم پیشرفت هایی که می‌بینیم، که تقریبا اکثرا توی تکنولوژی ها بودند، فقط بخاطر پول بودند! رشد اونجایی بوده که پول بوده! برای همینه که پیشرفت ها خیلی چشمگیر نبوده!

مثلا کسی برای گوش کردن به بوستان و گلستان و مثنوی و... برای فهمیدن قرآن، برای خیلی چیزها به آدم پول نمیده. برای همینم اینها کمرنگ شده اند. 

دلم میخواد چندین نفر کامنت بدهند و بگن تو کاملا در اشتباهی 

ابوالفضل سجادی
۱۵اسفند

همیشه فکر میکردم کارهای سخت درآمد خوبی دارند. 

مثلا فکر میکردم کار در شب بارونی با اسنپ، خیلی بصرفه باشه. 

رفیقم که گاهی اسنپ کار میکنه میگفت یک شب بارونی رفته اسنپ

می‌گفت یک سرویس رفتم، شیشه ها بخار گرفته بود، آینه بغل و شیشه بغل با قطرات باران خیس شده بود و دید کافی نداشتم، توی چاله آب افتادم، توی چاله های خیابان که شهرداری کنده بود اما هنوز پر نکرده بود چون دید کافی نداشتم و هوا تاریک بود، افتادم، ترافیک بود، حواسم به بخار و جاده بود و یکجا زود پیچیدم و پنج دقیقه ای مسیرم دورتر شد و... تهش 56 تومن کرایه اش بود که واقعا با اون همه سختی نمیصرفید.

خلاصه که دل اش پر بود و می‌گفت اسنپ فقط یک‌جور خوبه، اونم اینکه یک مسیری رو میخوای تنهایی بری، مسافر سوار میکنی به همون مقصدت تا حداقل یک مبلغی هم کسب کرده باشی و الا اینکه بخوای برای پول در آوردن بری اسنپ کار کنی، جالب نیست. 

از حرفاش به فکرهایی فرو رفتم. 

اما مهمترین اش این بود که هر سختی کشیدنی نتیجه خوبی نداره. 

مثل شکار! 

شکار یک گاو هم راحت تر از شکار یک پلنگه هم بهتر سیر ات میکنه. خخخخ

ابوالفضل سجادی
۰۶اسفند

دوستی اخیرا گفت دنبال کار و درآمده 

گفت طراحی و افترافکت بلده و دنبال کاره 

خب این غلطه به نظر من 

با توجه به تجربه من که شاید غلط هم باشه، اگه بخوام ساده بگم

کلا پول در آوردن یک زنجیره است 

در کار فروش عسل

یکی عسل رو تولید میکنه، یکی توزیع درب مغازه ها و یکی به خریداران میفروشه 

هر کدوم باز همکاران و ابزارهایی دارند 

حالا فرض کن یکی فقط عسل تولید کنه و بخواد بفروشه 

واقعا نمیتونه! 

در تئوری میتونه ها

اما در عمل نه! 

چون وقت و انرژی و ثروتش رو بذاره روی تکثیر کندو و تولید عسل مرغوب یا بذاره روی بازاریابی و بسته بندی و توجیه مشتری و ارسال و... 

برای همینم دنبال کار بودن غلطه

یا اینقدر متخصص و دوست داشتنی باشید که کسی که داره زنجیره ای برای خودش درست میکنه شما رو در یک بخش از اون زنجیره به کار بگیره 

یا خودتون یک زنجیره درست کنید! 

خلاصه بگم، دنبال تیم باشید نه دنبال کار و نه دنبال پول. 

ابوالفضل سجادی
۰۱بهمن

من باید در مشهد زندگی کنم! حتی اطرافش هم نه! خود مشهد.

حالا میتونم در شهرستان های دیگه، باغ و ویلا داشته باشم اما شهر مسکونی من باید و باید مشهد باشه.

امروز که دیدم بعضی چیزا توی یخچال خونه بابام کپک زده چون مدتیه مادربزرگم مریضه و مادرم رفته مشهد با ایشون باشند و بابام تنها توی شاهرود‌ند. من نباید از خانواده همسرم دور بشم .چون ممکنه مدتی باهام باشه اما بعد از مدتی می‌گذارد و میرود به همون مشهد! خخخخ

خلاصه زندگی خوب میخوام، باید خونه ام جایی باشه که همسرم داخل خونه ام باشه و یعنی مشهد زندگی کنم

ابوالفضل سجادی
۰۱بهمن

اینکه دختری که باهاش ازدواج می‌کنی باید نزدیک خانواده اش باشه یک جوک نیست! 

بالاخره از نظر عاطفی به هم وابسته اند، در زمانهایی از جمله بارداری همسر شما به خانواده اش نیاز داره و زمانهایی هم از جمله در مریضی ها، خانواده همسرتون به رسیدگی های دخترشون نیاز دارند.

بچه دار که بشید، مادرزن تون می‌تونه در شستن بچه و مسایل دیگه کمک کنه به همسرتون و خیلی چیزا. در کل زندگی اجتماعی دختر با خانواده اش بهتره. ممکنه دوست یا اقوام دیگه ای بتونن جای خانواده اش رو پر کنند‌ اما نه به اون کیفیت.

ابوالفضل سجادی
۲۱آذر

در زندگی برای تصمیم گیری بین دو گزینه نیاز دارم به اصولی که بهشون پایبند باشم. پس باید بهشون فکر کرده باشم و با اعتقاد کامل اونها رو تحت هر شرایطی رعایت کنم. 

اصل اولی که میخوام اینجا بنویسم تا همیشه یادم بمونه، فروختن زمانه! 

مشاغل چندین ویژگی دارند. یکیشون نحوه پرداخته. مثلا یک پروژه دانشجویی انجام می‌دادم، برای انجام اون مبلغ فلان تومان میگرفتم. حالا کارفرما کاری نداشت که من توی خونه دراز میکشم یا ایستاده اونو انجام میدم. من با آزادی کافی و اونطور که راحت بودم در زمان ها و شرایطی که بهره وری بالاتری داشتم کار می‌کردم. و حتی با دانش و خلاقیت کاری میکردم که سریعتر و راحت تر و حتی با کیفیت بهتری، کار انجام بشه. 

اما بعضی مشاغل اینجوریه که در ازای ساعتی که کار بکنی بهت پول میدن. اونها مزخرف اند!

کارفرما سودش توی اینه که ازت تا حد ممکن کار بکشه و تو هرچی هم عالی و شایسته تشویق باشی، کارفرما سر ات غر میزنه و دنبال اینه اگه بتونه حتی یه ذره، تو کار بیشتری رو در اون یک ساعت هایی که قراره در ازای اونها پول بگیری انجام بدهی.

پس اگه آدم خلاق و فعالی هستی، کار پروژه ای برات بهتره. اما اگه کسی هستی که کار رو در زمان طولانی تری انجام میده برات کاری که عمرت رو بفروشی بهتره 

من هم قلقلک میشم که از دسته دوم باشم و با آرامش مضاعفی کار کنم اما حس میکنم پتانسیل اینکه از دسته اول باشم رو هم دارم و ترجیح میدم اول جز دسته اول باشم و اگه خیلی نتونستم دوام بیارم برم به دسته دوم

ابوالفضل سجادی
۰۳آذر

در شرایطی که پولدار بودن برای بعضیا ارزش شده، به ارث بردن یعنی مفت و یهویی چیزی رو بدست آوردن، شاید اتفاق عالی ای باشه. 

اما واقعا اگه ارزش ها و علایق مون رو دنبال کنیم، دیگه میراث چیز مزخرف و الکی ایه

مثلا یک پدری که کلی زحمت کشیده و یک کارگاه چوب بری درست کرده و کلی ارتباطات در این حوزه داره، اگه بچه هاش نخوان چوب بر بشن چی میشه؟! 

آره. 

اگه بچه اش بخواد آشپز بشه، اون کارگاه و مدیریت اون کارگاه میتونه مضر باشه و از هدفش دورش کنه. 

بالاخره مدیریت اونجا نیازمند وقت و انرژی ه. 

پس بنظر من در حال حاضر، شاید یک روزی نظرم عوض بشه. اما بنظرم، من باید کاری که دوست دارم رو انجام بدهم. بدون فکر به اینکه همسرم یا فرزندانم قراره کار من رو ادامه بدهند یا نه. 

من از خودم ادب و شخصیت و الگو مناسب باید به ارث بگذارم. 

ابوالفضل سجادی