مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

۱۰۵ مطلب با موضوع «حرف های من» ثبت شده است

۰۴مرداد

خیلیا میگن توی سربازی بهت هرچی گفتند بگو بلد نیستم! تا کار کمتری بهت واگذار کنند. من اما سبک و سیاق خودمو داشتم و از اون راضی ام. هرچند بار روانی زیادی روی من اومد اما الان که ماه هاست ازش گذشته، راضی ام از گذشته ام. 

توی سربازی، هرکس کار بهم میگفت میگفتم چشم. 

می‌گفتند فلان چیز رو میتونی انجام بدی؟ یا میگفتم بلدم، یا میگفتم سرچ میکنم، میپرسم، یاد میگیرم و انجام‌ میدم. 

جالبه که مرخصی تشویقی مال اون سربازهایی بود که از زیر کار در رو بودن!

من باید زود میرفتم، گاهی خیلی بعدتر از همه کارکنان، کارم تموم میشد!

خیلی بهم فشار می‌آوردند. از اونطرف بهم تیکه می انداختند! به فکر ناقص شون میخواستن من رو تحریک کنند تا بیشتر و بیشتر، کارها رو بهتر و بهتر تحویل بدم.

 

خلاصه که روی مخ رفتن ها و درگیری ها مال من بود!

تشویقی و گپ زدن و استراحت، مال اونی که واقعا از زیر کار در رو بود.

 

دمش گرم، یکبار فقط یکی از مدیرها بهم گفت، گفت هرچی بیشتر کار کنی، بیشتر بهت کار میدن! نه تشویقی!!!

 

آخرش هم من رو استخدام نکردند 😁😂

 

حدود چهار ماه به شدت دنبال کار بودم

 

از ماهی دو میلیون تومان! تا هشت میلیون تومان بهم پیشنهاد کاری شد ولی از صبح تا شب هر روزم رو می‌گرفت. اما خب من متاهلم و اصلا نمیتونستم قبول کنم.

 

الحمدلله مدتیه خدا جور کرد توی یک شرکت مشغول شدم. اینجا هم همون روحیه ام رو دارم. تا میتونم کار میکنم، سعی میکنم کاری بهم می‌سپارند خوب انجام بدم، سعی میکنم کار ها رو به انتها برسونم، سعی میکنم مدام سرچ کنم و از تکنیک ها و خلاقیت ها استفاده مفید ببرم و...

 

شاید باز هم همون باشه که زحمت هام دیده نشه

 

اما خدا میبینه

 

افرادی که توی این شرکت اند که اون زحمت های من در خدمت سربازی رو ندیدند! اینها صرفا اتفاقات متوالی ای پیش اومد و همکار شون شدم! تازه شاید خیلی هم اوایل مایل نبودند! اما خود خدا دید و خود خدا خواهد دید.

 

کشور وضعش خرابه، اقتصاد خرابه، آدم خوب کم ارزش شده در جامعه، یا هرچی. من انتخاب کردم کاری رو بکنم که درسته. شما هم پیشنهاد میکنم دنبال مرخصی تشویقی نباشید. دنبال ایجاد عادت در خودتون باشید. جوری که بعد از دو سال خدمت سربازی، بگید دو تا عادت مثبت در خودم ایجاد کردم!

 

پیشنهاد من

۱. کار رو به انتها رسوندن و ناقص واگذار یا رها نکردن

۲. پشتکار داشتن و لذت بردن از انجام کار

هستش

ابوالفضل سجادی
۱۶خرداد

وقتی زمان بندی خدا دقیق تر از ماست!

امشب حدود ساعت هفت و ربع اومدیم با مادرم پیش دکتر اخوان، درمانگاه نجفی مشهد 

گفت هجده تا بیمار جلوی شماست، دکتر هم ساعت هفت و نیم میرسه ان شاء الله. 

اذان می‌گفتند 

با مادرم گفتیم بریم مسجدی که پانصد متری اینجا بود

وای خدا چه مسجد باصفا و شلوغی بود! 

بعد که نماز رو خوندیم و مقداری سخنرانی هم گوش دادیم برگشتیم بیمارستان 

رفتم پیش منشی دکتر که تازه بپرسم دکتر اومده؟ تا نوبت چند رفتند داخل؟ 

یهو گفت خانوم...! اسم مادرم رو گفت! 

ابوالفضل سجادی
۱۶خرداد

امروز با یک تعمیرکار کولرگازی حرف میزدم با ارتفاع سه متر، مساحت اتاق رو اگر آفتاب گیره ضربدر ششصد کن و الا ضربدر چهارصد کن تا توان مورد نیازش معلوم بشه 

ابوالفضل سجادی
۰۳خرداد

امشب با یک غسال هم صحبت شدم. 

اگر دل داری برو و ادامه مطلب رو بخون. حرفاش جالب و خاص بود اما ممکنه قدری براتون واهمه آور باشه. 

ابوالفضل سجادی
۰۳خرداد

داشتم فکر میکردم از طرفی چالش های زندگی اند که انسان رو پخته و عاقل میکنند و انسانی که خیلی فهمیده باشه احتمالا چاش های زیادی رو در زندگیش گذرونده.

بعد فکر میکردم چرا در قشر ضعیف و فقیر جامعه که کلی چالش در زندگی دارند با اینکه انسان های فهمیده و عاقل زیادی وجود داره از جمله یک نفری که اخیرا باهاش صحبت کردم که الحمدلله الان زندگیش خیلی بهتر از گذشته اش شده و می گفت کلا در زندگیش از همون ایام سختش تا الان هیچوقت افسرده و غمگین نشده! اما بازهم در قشر ضعیف افراد کم عقل و نامتوجه نسبت به زندگی وجود دارند.

با فکر کردن خداوند این جواب رو به ذهنم آورد که برای مثال تصور کن یک کتاب بزرگ از تست های فیزیک رو به یک بچه بدی و بگی حل کن! خب همه رو غلط حل میکنه و میره جلو!

ابوالفضل سجادی
۱۷ارديبهشت

داشتم راجع به تکنولوژی‌های جدید در زنبورداری سرچ میکردم 

بنظرم رسید مشکل اصلی فعلی مون خیلی پایه ای تره 

مثلا من برای پیشبرد علم، باید برای ساخت کندویی رباتیک با هوش مصنوعی برنامه ریزی کنم. 

اما هیچ کندوداری از اختراع من استقبال نخواهد کرد!

چون دغدغه کندودارها اینه که کندوها دزدیده می‌شوند، بیماری های عجیبی جدیدا در زنبورها پیش اومده که به عقیده من ناشی از تغییرات جوی (بدن زنبور خودشو برای مقابله با سرما آماده میکنه و چربی ذخیره میکنه بعد یهو هوا شدید گرم میشه و از طرفی زنبوردار هم کندوها رو میبره شمال یا جنوب و به یک مکان گرم و همون لایه چربی باعث خفگی زنبور میشه، البته این رو بنا بر نظریه خودم میگم و پشتوانه تحقیقاتی ندارم) و از سموم و آفت کش ها و... است. 

دغدغه زنبوردار اینه که میگن غذای آلوده و فاسد شده ی زنبورعسل وارد کشور شده. 

و... 

که ریشه درمان اون دزدی و اون واردات غذای آلوده زنبور و اون سمپاشی ها، بیشتر به حرص آدم ها بر میگرده!

و بنظر من شاید یک معلم، یک روحانی واقعا دلسوز، دیده و تشویق نشه! اما حرکت بعدی علم بستگی به فعالیت اونها داره و باید اول کار فرهنگی تربیتی کرد و بعد که زیرساخت درست شد، فونداسیون ساختمان جامعه که تقویت شد، بعدش طبقات بعدی رو احداث کرد.

الان اصلا نمیشه به رشد خاصی رسید چون کسی حاضر نیست در بستر فعلی برای تکنولوژی های خاص و جدید هزینه کنه. 

الان بیشتر از مهندس و دانشمند، به معلم و روانشناس و مربی نیازه

ابوالفضل سجادی
۱۷ارديبهشت

یک پسر به یک پسر دیگه فحش داده بود، بعد دعوا و درگیری شده بوده و امروز ظهر مادرهاشون داشتند توی خیابون باهم صحبت می‌کردند. یکی میگفت بچه من از دست بچه تو و دوستش امنیت نداره و بهم گفته میرم مدرسه و میام مامان بیا باهام که اونها اذیت نکنند. باز این یکی میگفت بچه من اهل دعوا نیست و... 

و من داشتم فکر میکردم، چند هزار ساله آدم ها وجود دارند و کلی هم پیشرفت کرده اند! اما هنوز برای دعوای دو تا پسر بچه راه حلی داده نشده! 

حتی همین آدم های دارای چند هزار سال تجربه و پیشینه، وقتی دو تا بچه به هم فحش دادن و دعوا کردند، نمیدونن باید چیکار کنند که این دعوا ها ادامه نداشته باشه... 

بالاتر از اونها، آینه که کشورهای مختلف باهم می جنگند درحالی که مردم شون باهم مشکل ندارند. بنظر من پشت صحنه تمام جنگ ها، دسیسه های کارخانه ها و صنعت های جنگ افزاره.

بنظرم هم پیشرفت هایی که می‌بینیم، که تقریبا اکثرا توی تکنولوژی ها بودند، فقط بخاطر پول بودند! رشد اونجایی بوده که پول بوده! برای همینه که پیشرفت ها خیلی چشمگیر نبوده!

مثلا کسی برای گوش کردن به بوستان و گلستان و مثنوی و... برای فهمیدن قرآن، برای خیلی چیزها به آدم پول نمیده. برای همینم اینها کمرنگ شده اند. 

دلم میخواد چندین نفر کامنت بدهند و بگن تو کاملا در اشتباهی 

ابوالفضل سجادی
۱۵اسفند

همیشه فکر میکردم کارهای سخت درآمد خوبی دارند. 

مثلا فکر میکردم کار در شب بارونی با اسنپ، خیلی بصرفه باشه. 

رفیقم که گاهی اسنپ کار میکنه میگفت یک شب بارونی رفته اسنپ

می‌گفت یک سرویس رفتم، شیشه ها بخار گرفته بود، آینه بغل و شیشه بغل با قطرات باران خیس شده بود و دید کافی نداشتم، توی چاله آب افتادم، توی چاله های خیابان که شهرداری کنده بود اما هنوز پر نکرده بود چون دید کافی نداشتم و هوا تاریک بود، افتادم، ترافیک بود، حواسم به بخار و جاده بود و یکجا زود پیچیدم و پنج دقیقه ای مسیرم دورتر شد و... تهش 56 تومن کرایه اش بود که واقعا با اون همه سختی نمیصرفید.

خلاصه که دل اش پر بود و می‌گفت اسنپ فقط یک‌جور خوبه، اونم اینکه یک مسیری رو میخوای تنهایی بری، مسافر سوار میکنی به همون مقصدت تا حداقل یک مبلغی هم کسب کرده باشی و الا اینکه بخوای برای پول در آوردن بری اسنپ کار کنی، جالب نیست. 

از حرفاش به فکرهایی فرو رفتم. 

اما مهمترین اش این بود که هر سختی کشیدنی نتیجه خوبی نداره. 

مثل شکار! 

شکار یک گاو هم راحت تر از شکار یک پلنگه هم بهتر سیر ات میکنه. خخخخ

ابوالفضل سجادی
۰۶اسفند

دوستی اخیرا گفت دنبال کار و درآمده 

گفت طراحی و افترافکت بلده و دنبال کاره 

خب این غلطه به نظر من 

با توجه به تجربه من که شاید غلط هم باشه، اگه بخوام ساده بگم

کلا پول در آوردن یک زنجیره است 

در کار فروش عسل

یکی عسل رو تولید میکنه، یکی توزیع درب مغازه ها و یکی به خریداران میفروشه 

هر کدوم باز همکاران و ابزارهایی دارند 

حالا فرض کن یکی فقط عسل تولید کنه و بخواد بفروشه 

واقعا نمیتونه! 

در تئوری میتونه ها

اما در عمل نه! 

چون وقت و انرژی و ثروتش رو بذاره روی تکثیر کندو و تولید عسل مرغوب یا بذاره روی بازاریابی و بسته بندی و توجیه مشتری و ارسال و... 

برای همینم دنبال کار بودن غلطه

یا اینقدر متخصص و دوست داشتنی باشید که کسی که داره زنجیره ای برای خودش درست میکنه شما رو در یک بخش از اون زنجیره به کار بگیره 

یا خودتون یک زنجیره درست کنید! 

خلاصه بگم، دنبال تیم باشید نه دنبال کار و نه دنبال پول. 

ابوالفضل سجادی
۲۱آذر

در زندگی برای تصمیم گیری بین دو گزینه نیاز دارم به اصولی که بهشون پایبند باشم. پس باید بهشون فکر کرده باشم و با اعتقاد کامل اونها رو تحت هر شرایطی رعایت کنم. 

اصل اولی که میخوام اینجا بنویسم تا همیشه یادم بمونه، فروختن زمانه! 

مشاغل چندین ویژگی دارند. یکیشون نحوه پرداخته. مثلا یک پروژه دانشجویی انجام می‌دادم، برای انجام اون مبلغ فلان تومان میگرفتم. حالا کارفرما کاری نداشت که من توی خونه دراز میکشم یا ایستاده اونو انجام میدم. من با آزادی کافی و اونطور که راحت بودم در زمان ها و شرایطی که بهره وری بالاتری داشتم کار می‌کردم. و حتی با دانش و خلاقیت کاری میکردم که سریعتر و راحت تر و حتی با کیفیت بهتری، کار انجام بشه. 

اما بعضی مشاغل اینجوریه که در ازای ساعتی که کار بکنی بهت پول میدن. اونها مزخرف اند!

کارفرما سودش توی اینه که ازت تا حد ممکن کار بکشه و تو هرچی هم عالی و شایسته تشویق باشی، کارفرما سر ات غر میزنه و دنبال اینه اگه بتونه حتی یه ذره، تو کار بیشتری رو در اون یک ساعت هایی که قراره در ازای اونها پول بگیری انجام بدهی.

پس اگه آدم خلاق و فعالی هستی، کار پروژه ای برات بهتره. اما اگه کسی هستی که کار رو در زمان طولانی تری انجام میده برات کاری که عمرت رو بفروشی بهتره 

من هم قلقلک میشم که از دسته دوم باشم و با آرامش مضاعفی کار کنم اما حس میکنم پتانسیل اینکه از دسته اول باشم رو هم دارم و ترجیح میدم اول جز دسته اول باشم و اگه خیلی نتونستم دوام بیارم برم به دسته دوم

ابوالفضل سجادی