دیشب با یک گل بهار شد
بهتره بگم با یک نفر ،اتاق تاریک شد !!!
ما چند نفریم که این ایام ، که روز های امتحاناتمونه رو روز ها اکثرا درس میخونیم و شب ها که خسته ایم باهم توی خوابگاه call of duty و counter و pes2017 و بازی های دیگه می کردیم .
الان ساعت 4 و ربع عصر شنبه 19 خرداد است و من در سالن مطالعه خوابگاه ولایت دارم درس میخونم. گرم درس بودم و در بحش مکاشفت مستغرق ! که یهو یه ترمک :/ یکی از دوستای دوستام که با هم سلام و علیکی داشتیم و خب یه چندبار
بهتون یه کتاب معرفی میکنم. چون واقعا دوستتون دارم. حتما بخونیدش. خصوصا دانشجو ها بخونند.
متن اش دلنشین و عالیه. من که وقتی تمومش کردم بلند بلند گفتم ، کاش تموم نمیشد! کاش سری دوم داشت! خیلی خوب بود.
انگار با آدم هاش قشنگ زندگی می کنی و عشق میورزی بهشون. یا از رفتاراشون تعجب میکنی ، یا حس نفرت و ... واقعا همش رو تجربه می کنی.
کوتاهه تقریبا کتابش! من که یه هفته ای تمومش کردم.
کتاب (خاطرات سفیر ) از خانم نیلوفر شادمهری هست.
واقعا بخونید و به هم هدیه اش بدهید.
داشتم توی pinterest که یک سایت نمایش عکسه گشت میزدم یهو چشمم به این مدل لباس و کفش افتاد
بعد به کفشه دقت کردم و باخودم گفتم واقعا این مدل کجاش قشنگه؟! و واقعا بنظر من که مدل اش و طراحیش قشنگ و خاص نبود.
بعد به فکر فرو رفتم و اون رو با سم حیوانات براتون مقایسه کردم.
هیچ حرف دیگه ای ندارم اما برام جالب بود ... این مدل کجاش قشنگه !
تصویر در ادامه مطلب
موقع نماز مغرب بود
دو ساعت و نیم توی پارک ملت مشهد راه رفته بودیم و تفریح کرده بودیم
دم دم های اذون بود که قصد داشتیم دیگه برگردیم خونه
من گفتم نماز بخونیم بعد بریم
اون گفت : نه ! چرا همش وقتی با هم بیرونیم میخوای نماز اول وقت بخونی اما توی خونه اصلا مهم نیست برات ؟!
منم گفتم :
بسم الله الرحمن الرحیم
دنیایی که به پایان رسیده است
من یک جوانم
22 سال سن دارم
تازه وارد دوران جوانی شده ام
حوصله ام کم است
انگیزه ندارم ، البته این را به من می گویند
هر بارکه این را می شنوم با خود می گویم
یک خاطره ...
بررسی عملی یک روش صحیح اصلاح رفتار های عزیزانمان
دیروز رفیقم م.م. اومد به pv من در تلگرام و چند پیام برایم فوروارد کرد.از صحبت های من و ع.ا. درباره ی اینکه ارشد بخواندد یا نه!
حس می کنم
زندگی میکنم اما واقعا زندگی نمیکنم
فقط زنده ام
میدونی خوبی وبلاگ من اینه که اطرافیانم و نزدیکانم بهش اهمیتی نمیدن.
عمرا یکیشون مطالب من رو بخونه
خوبه .
همه مشغول خودشون اند.
منم مشغول هیچی نیستم.
حس میکنم بهایی ندارم. بهتر بگم ،
اگر میخواهی با من باشی
باید لیاقت پیدا کنی
کلا شما هر چه بخواهی ، چه در دنیا چه در عقبا ، باید لیاقت داشتن اش را بدست بیاوری.
حتی پول ، همسر خوب ، دوست ، خصوصا دوست خوب ، علم ، سواد
مثلا بدست آوردن لیاقت داشتن علم این هاست :
-صبر کنی بر تکالیف استاد
-اعتماد کنی به استاد
-برای بدست آوردن علم از جای ات برخیزی و به محل مناسب بروی
-از علم سوء استفاده نکنی تا علماء حاضر بشن به تو بیشتر بیاموزند
-وقتی استاد درس میده هی نپری وسط حرفش و بخوای بگی من بلدم ! و بقولی خاضع باشی
و ...
کلا هر چیزی یا لیاقتشو بدست بیار یا بیخیالش شو.
تمام