مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

از یک موجود فناناپذیر، نادان، شکاک، مطلبی بباموزیم

مهندس سید ابوالفضل سجادی

درست میشه ، خیالت راحت
تا خدا هست ، زندگی باید کرد ...

۹۰ مطلب با موضوع «حرف های من» ثبت شده است

۲۱آبان

سلام

فوری برم سر اصل مطلب

چون اعتقاد دارم : کم گوی و گزیده گوی ...

داشتم نماز میخوندم

تا رکعت سوم داشتم فکر میکردم که درخواستم از استادم که در یک زمینه ای کمکم کنه رو چجوری مطرح کنم ؟ چه اتفاقی ممکنه بعد از بیان درخواستم پیش بیاد و ...

کلا سه رکعت خوندم اما اصلا نفهمیدم چجوری گذشت.چی گفتم و ...

ابوالفضل سجادی
۱۷آبان

دو کلام با خودم و رفقایی که دلسوز خود و جامعه شان هستند

۱.  دیگران رو بخاطر اشتباه‌شون توبیخ نکنیم سعی کنیم بفهمیم چه مرگشونه و کمک‌شون کنیم.

۲. قبل از اینکه مواظب رفتار دیگران باشیم، یه نگاه به رفتارهای ضایع خودمون هم بندازیم.

آره عزیزم

منکر از نکره به معنای ناشناخته اومده.

پس 

ابوالفضل سجادی
۱۶آبان

من مسلمانم اما مدام خطا میکنم .

چه کنم؟

این سوالی بود که مدتی است برایم پیش آمده. خیلی عذاب آوره که هم بگی خدا ، خالق و پرورش دهنده و مربی منه ، اونوقت مدام در اعمالت شاهد مخالفت با دستور هایش باشی.

طبق مطلبی که از لینک زیر خواندم به جواب نسبتا قابل قبولی رسیدم...

همیشه و همیشه، چه در حرکات مادی و چه در حرکات معنوی، انسان

ابوالفضل سجادی
۱۲آبان

بالاخره وقت کردم و صفحه

درباره من

رو که اگر روی لینک زیر کلیک کنید براتون باز میشه رو بروز رسانی کردم.

امیدوارم اگر ناکامی ای برامون پیش اومد بتونیم بدون ناراحتی تحملش کنیم.شاید خدا آبنبات چوبی ای از دست ما گرفته تا بجای اون یک چیز بهتری به ما بدهد.

( اشاره به ماجرای خواب موندنم برای مدرسه امام حسین علیه السلام )

 

گوشه ای از گذشته ی من

 


ابوالفضل سجادی
۱۰آبان

من در حال حاضر باید یه جوری باشم که نیستم.

بهتر بگم

خیلی با شرایط ایده آل درون ذهنم متفاوتم.

خیلـــــــــــــــــــــــــی

اما دارم فکر میکنم که آیا آدم میتونه بدون اشتباه کردن هم زندگی کنه؟

هر کسیو میبینم یه خطایی میکنه.و اغلب هم به اون کار مشغوله.

مثلا یکی معتاد به سیگاره ، یکی اینستا گرام یکی قمار یکی بازی رایانه ای و ...

کلا آدمی که خطا نکنه نمیبینم.

نظر شما چیه؟

وجود داره آدمی که با ایده آل هاش انطباق داشته باشه؟

 


ابوالفضل سجادی
۳۰مهر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ابوالفضل سجادی
۲۵مهر

قهوه تلخه

اما بعد از خوردنش کلی حس خوب داری

امروز یک اتفاقی برایم افتاد که هنوز هم که هنوز است از خیابان که رد می شوم ترس کثیری بر من حکم رواست.

احتمالا حدس هایی زده اید که چه شد اما این قصه ، داستان خاصی ، بسیار خاصی ! پشت پرده اش دارد.

به نام خدا

ساعت حدود 17 بود

من و حسین داشتیم از میدان امام (ره) شاهرود به

ابوالفضل سجادی
۲۰مهر

سلام

امروزیک روز از اون پست قبلیم می گذرد

اما در این دو روز شاید نصف صفحه درس همون صبح روز قبل خونده باشم و 4 خط هم امروز صبح.

انگار دنبال کار های زود بازده ام.

مثلا بازی های کامپیوتری مثل کانتر رو در نظر بگیرید در عرض 4 دقیقه کل ماجرا تموم میشه و اگر برنده بشی ، در همون حداکثر 4 دقیقه می فهمی که برنده شدی.

و حس شادی رو پیدا می کنی.

اما درس ... باید از 7 سالگی بخونی تا الان که من 22 سالمه و هنوز باید بخونم ! بعدم باید دقت کنی تا نتیجه برنده شدن ات رو ببینی.

دیروز داشتم از خیابان رد می شدم یک پسر 25 ساله حدودا 

ابوالفضل سجادی
۱۹مهر

به نام خدا

بخوان تا بدانی که در این مدت از روز اول دانشگاه چه بر سر من آمد ... و عبرت گیر

به یاد دارم در حدیثی گفته شده بود به کاری که از آن سوال خواهی شد بپرداز

اما نتوانستم آن حدیث را دوباره پیدا کنم.پس به حدیث زیر اکتفا کرده و سر اصل مطلب میروم

پیامبر اکرم (صلّی‌ الله‌ علیه‌ وآله):

أعظَمُ النّاسَ قَدْراً مَنْ تَرَکَ ما لا یَعْنِیهِ.

پُرارج‌ ترین مردم کسی است که آن‌چه را که به او مربوط نیست رها کند.

نهج الفصاحه ص 68ح 355

 

مدت هاست که از استاد باقری از هیت علمی دانشگاه صنعتی بیرجند رشته عمران ، و دوستان دیگر می شنوم که با یک دست چند هندوانه برندار یا 

ابوالفضل سجادی
۰۴شهریور

نماز خوب ... برای خودت

مادرم سالها قبل نذر کرده بود که اگر خدا بیماری اش را ( سینوزیت شدید بحدی که همیشه باید کلاه ضخیمی می پوشید ) شفاء بدهد

هر سال شب ولادت امام هادی (علیه السلام ) در یکی از مساجد شیرینی پخش کند.

الحمدلله شفاء یافت و تا حد زیادی بهبود یافت

امشب هم الحمدلله علی رغم تمام مسائل ، موفق شدیم تا به نذر ، وفا کنیم

در حین هر دو نمازم ذهنم مشغول این بود که چجوری شیرینی ها رو پخش کنم و حول مسئله پخش کردن شیرینی ها بین آقایان که بر عهده من بود مدام حواسم پرت می شد.

اعصابم خورد بود.

بعد از پخش شیرینی ها یک راست اومدم خونه رفتم توی اتاق و دوباره اومدم نمازامو بخونم ( بجاش نماز قضاء نیت کردم تا یک نماز قضاء مغرب و یک عشاء بخونم تا هم از بار نماز قضاء هام کم بشه هم یک نماز عین آدم بخونم. )

با وسطش داداشم اومد حواسمو به صد چیز پرت کرد البته نه از روی عمد . اما باعث حواس پرتی ام شد

در رکوع به فکر فرو رفتم که ای خدا چرا نمیتوانم نماز با توجهی بخوانم.داشت اشکم در میومد که یهو به ذهنم اومد که (( میخوای نماز خوب برای رضای دلت بخونی و چون خودت دوست داری نماز خوبی بخوانی می خواهی ، یا برای اینکه خدا خواسته ؟! ))

پوکیدم !

دیگه تحمل هضم این عبارت رو نداشتم.

نماز عشاء رو بیخیال شدم و اومدم و شروع کردم به نوشتن مطلبی که هم اکنون دارید مطالعه می کنید.

برام دعا کنید از گمراهی ها و تاریکی ها نجات پیدا کنم

بهتون مطالعه ی کتاب «ذهن نا آرام» رو پیشنهاد می کنم

 

با آرزوی سلامتی برای همه ی شما عزیزان

سید

ابوالفضل سجادی